سعيد، نگاهي به ساعت انداخت. وقت تقريباً تمام شده بود. او فقط ميتوانست نگاه کوتاه ديگري به دفترچه کرده و ببيند آيا همه سؤالاتي را که ميدانسته جواب داده است يا نه. يادش افتاد که پاسخنامه را هم ميبايست کنترل کند تا پاسخ سؤالات جابجا نشده و مشکل ديگري نباشد. …